skip to main
|
skip to sidebar
آدمیزادی
۱۳۸۹ مرداد ۱۴, پنجشنبه
فرو ماند در ...
یکی روبهی دید بی دست و پای
هر چی فکر کرد یادش نیومد باید چیکار کنه
رفت
وقتی رسید دم خونه ش
یادش اومد که باید فرو می ماند در لطف و صنع خدای
بدو بدو برگشت
اما دیر شده بود
روباهه را شیره خورده بود
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)
ارتباط با من
انگار توی بلاگر، امکان ارسال پیام خصوصی نیست.ما یه ترفندی زدیم که بشه.
پیام خصوصی
آدمیزاد ها
اوهام (نازلی)
وقتی قورباغه ها ابوعطا می خوانند
روشنا
خوابم یا بیدار؟ (قطره)
خداگونه (مرضی)
Things To Live For
همستر ِ من
باهاش بازی کنید و بهش غذا بدید.
روی نقطه ی زرد کلیک کنید تا گردونه را بچرخونه.
توی کادر کلیک کنید و غذا بردارید و بهش بدید
.
:)
درباره من
آدمیزادی
adamizadi@gmail.com
مشاهده نمایه کامل من
بايگانی وبلاگ
مارس 2012
(2)
سپتامبر 2011
(1)
ژوئن 2011
(1)
فوریهٔ 2011
(1)
ژانویهٔ 2011
(6)
سپتامبر 2010
(1)
اوت 2010
(1)
ژوئیهٔ 2010
(2)
ژوئن 2010
(3)
مهٔ 2010
(4)
آوریل 2010
(2)
مارس 2010
(2)
فوریهٔ 2010
(4)
ژانویهٔ 2010
(2)