گاهی جنگیدن آخرین انتخاب نیست.یکی از چند انتخاب هم نیست...تنها انتخاب است.حتی شاید اوست که تو را انتخاب می کند.هیچ گزینه ی دیگری نیست.تویی و خیل دشمن.دد و دامت کمین از پیش و از پس.تصمیم گرفته شده.یا باید بجنگی.یا بنشینی و نابود شدنت را ببینی.و "نابود شده" باقی عمرت را سر کنی.
مهم نیست چه کسی این شرایط را ایجاد کرده.سرنوشت... یک اراده ی ماورائی... دیگران... وحشی درونت ، همان که دیگر نه تنها خودت ، که دیگران هم پذیرفته اند رام نشدنی ست...مهم نیست.
گاهی جنگیدن تنها انتخاب است.