آناهید صاحب وبلاگ "زنانگی های یک زن وراج" مطلبی نوشته با عنوان "سر و ته یه کرباسین؟!".حتما قبل از این مطلب بخونیدش.
چیزی که منو به نوشتن این پست واداشت نظر یکی از خوانندگان این وبلاگه ، که چون نمی دونم چطور می شه به یک نظر به طور مستقیم لینک داد (آیا اصلا می شه این کارو کرد؟) عینا اینجا میارمش :
"شما خودت رو زحمت نکش که رو مغز اون دختر کار کنی، روز مغز ننه باباش کار کن که - به هر دلیلی که نمیتونن برای دخترشون سرویس بگیرن- نذارن دختروشون با تاکسی رفت و آمد کنه.
بعد نوشت: از لحن این دختر خانوم معلومه یه نمه هم پر رو بوده که به جای استمداد از راننده تاکسی، بهش گفتی اینو پیاده کن ...
اما حرف اصلی رو خودِ هانی تو نقاشیش زده. دلیل نگاه کردن آقایون، پیدا بودن همون چیزی هست که شما گفتی از زیر مانتوشون زده بیرون."
نظر بیست و چهارم توی قسمت نظرات
فکر می کنم دلیل اصلی مشکلی که برای هانی پیش اومده (مشکلی که تمام زنها حداقل یک بار تجربه ش کردن) دقیقا طرز فکریه که پشت این نظر وجود داره.طرز فکری که به دنبال حل مساله نیست بلکه ترجیح میده صورت مساله را پاک کنه.طرز فکری که به مرور زمان زنها را به بهانه ی ایجاد مصونیت محدود و محدود تر کرد.
طرز فکری که بر سر زن ها روسری کشید...اما راضی نشد.چادر را بهش اضافه کرد... باز هم راضی نشد.آرایش را با هرزگی برابر کرد...باز هم انگار کم بود.زنها را به اندرونی ها و آشپزخانه ها فرستاد و "مستوره" بودن را تقدیس کرد...با دادن اسم و القابی نظیر "ضعیفه" و "عیال" و "مادر بچه ها" و "منزل" اعتماد به نفس اونها را نابود کرد...و...
یه زمانی ، یه جایی توی همین وبلاگ ها، یه نفر در رَد ِ آرایش کردن زنها نوشته بود: "وقتی یه نفر توی خیابون راه بیفته ، چاقو به دست ، و روی ماشین های ملت خط بندازه آیا کسی جلوشو نمی گیره؟البته که می گیره.پس باید با زنی هم که آرایش می کنه و با زیباییش ما مردا رو تحریک می کنه و روی روحمون خط میندازه برخورد بشه."
ای خاک بر اون سرت با این استدلالت.چون تو ضعیف النفس و حش/ری و هر/زه ای باید زنها محدود بشن.واقعا خاک بر سرت با این استدلالت.
این طرز فکر ، هزار و یک محدودیت دیگه ایجاد کرد و همچنان به دنبال فرصتی برای افزایش این محدودیت هاست.از طرفی اینقدر تاکید روی این که "یک زن فقط به دلیل زن بودن همیشه در معرض تجاوز و تهدیده" زیاد بوده و هست که ما تجاوز به حریم یک زن را امری طبیعی و حتی حق مسلّم خودمون می دونیم.
حالا هم که این دوست با این نظر و راه حل (به هر دلیلی که نمیتونن برای دخترشون سرویس بگیرن- نذارن دخترشون با تاکسی رفت و آمد کنه ) حق سوار شدن به تاکسی را هم از زنها سلب کرد.
آی همه ی زن های سرزمین من ! از این به بعد فقط از اتوبوس استفاده کنید.چون توی اتوبوس فقط می تونیم هیزی کنیم و با نگاه حریصمون به حریمتون تجاوز کنیم.اگر هم با نگاه های هرزه ی ما مشکل دارید راه حلش ساده ست.از خیر اتوبوس هم بگذرید و پیاده برید.البته این به شرطیه که با متلک های ما در حین پیاده روی مشکل نداشته باشید.اگر مشکل دارید ما بازم برای شما راه حل های کارآمد داریم.برید توی خونه و هیچ وقت بیرون نیایید.می بینید ما چه راه حل های قشنگی برای شما داریم؟امنیت جسمی و روانی شما تامین شد.به همین راحتی.به همین خوشمزگی.هووووووووووورااااااا.همه چی آرومه.من چقدر خوشحالم.
تف.تف.تف.
ای گند بزنن به خودخواهی نفرت انگیز ما مردها که هیچ دره ی به گند نکشیده ای باقی نگذاشته.
چیزی که منو به نوشتن این پست واداشت نظر یکی از خوانندگان این وبلاگه ، که چون نمی دونم چطور می شه به یک نظر به طور مستقیم لینک داد (آیا اصلا می شه این کارو کرد؟) عینا اینجا میارمش :
"شما خودت رو زحمت نکش که رو مغز اون دختر کار کنی، روز مغز ننه باباش کار کن که - به هر دلیلی که نمیتونن برای دخترشون سرویس بگیرن- نذارن دختروشون با تاکسی رفت و آمد کنه.
بعد نوشت: از لحن این دختر خانوم معلومه یه نمه هم پر رو بوده که به جای استمداد از راننده تاکسی، بهش گفتی اینو پیاده کن ...
اما حرف اصلی رو خودِ هانی تو نقاشیش زده. دلیل نگاه کردن آقایون، پیدا بودن همون چیزی هست که شما گفتی از زیر مانتوشون زده بیرون."
نظر بیست و چهارم توی قسمت نظرات
فکر می کنم دلیل اصلی مشکلی که برای هانی پیش اومده (مشکلی که تمام زنها حداقل یک بار تجربه ش کردن) دقیقا طرز فکریه که پشت این نظر وجود داره.طرز فکری که به دنبال حل مساله نیست بلکه ترجیح میده صورت مساله را پاک کنه.طرز فکری که به مرور زمان زنها را به بهانه ی ایجاد مصونیت محدود و محدود تر کرد.
طرز فکری که بر سر زن ها روسری کشید...اما راضی نشد.چادر را بهش اضافه کرد... باز هم راضی نشد.آرایش را با هرزگی برابر کرد...باز هم انگار کم بود.زنها را به اندرونی ها و آشپزخانه ها فرستاد و "مستوره" بودن را تقدیس کرد...با دادن اسم و القابی نظیر "ضعیفه" و "عیال" و "مادر بچه ها" و "منزل" اعتماد به نفس اونها را نابود کرد...و...
یه زمانی ، یه جایی توی همین وبلاگ ها، یه نفر در رَد ِ آرایش کردن زنها نوشته بود: "وقتی یه نفر توی خیابون راه بیفته ، چاقو به دست ، و روی ماشین های ملت خط بندازه آیا کسی جلوشو نمی گیره؟البته که می گیره.پس باید با زنی هم که آرایش می کنه و با زیباییش ما مردا رو تحریک می کنه و روی روحمون خط میندازه برخورد بشه."
ای خاک بر اون سرت با این استدلالت.چون تو ضعیف النفس و حش/ری و هر/زه ای باید زنها محدود بشن.واقعا خاک بر سرت با این استدلالت.
این طرز فکر ، هزار و یک محدودیت دیگه ایجاد کرد و همچنان به دنبال فرصتی برای افزایش این محدودیت هاست.از طرفی اینقدر تاکید روی این که "یک زن فقط به دلیل زن بودن همیشه در معرض تجاوز و تهدیده" زیاد بوده و هست که ما تجاوز به حریم یک زن را امری طبیعی و حتی حق مسلّم خودمون می دونیم.
حالا هم که این دوست با این نظر و راه حل (به هر دلیلی که نمیتونن برای دخترشون سرویس بگیرن- نذارن دخترشون با تاکسی رفت و آمد کنه ) حق سوار شدن به تاکسی را هم از زنها سلب کرد.
آی همه ی زن های سرزمین من ! از این به بعد فقط از اتوبوس استفاده کنید.چون توی اتوبوس فقط می تونیم هیزی کنیم و با نگاه حریصمون به حریمتون تجاوز کنیم.اگر هم با نگاه های هرزه ی ما مشکل دارید راه حلش ساده ست.از خیر اتوبوس هم بگذرید و پیاده برید.البته این به شرطیه که با متلک های ما در حین پیاده روی مشکل نداشته باشید.اگر مشکل دارید ما بازم برای شما راه حل های کارآمد داریم.برید توی خونه و هیچ وقت بیرون نیایید.می بینید ما چه راه حل های قشنگی برای شما داریم؟امنیت جسمی و روانی شما تامین شد.به همین راحتی.به همین خوشمزگی.هووووووووووورااااااا.همه چی آرومه.من چقدر خوشحالم.
تف.تف.تف.
ای گند بزنن به خودخواهی نفرت انگیز ما مردها که هیچ دره ی به گند نکشیده ای باقی نگذاشته.
۹ نظر:
مرسي از لطفت سامان عزيز!
لينك پستت رو گذاشتم! :)
ببین مشکل این نیست. مشکل ارزش هاست. بودنشون همه چیز رو خراب میکنه. تقصیر کسی به طور جداگانه نیست.
آدمیزاد به این می گن . واقعا ممنون . ....
سلام
از نوشته های شما خوشم اومد
دستتون درد نکنه
با اجازه شمارو لینک کردم
اگه تمایلی ندارید بگین تا حذفش کنم
ممنون
سلام دفاع جانانه اي بود دم شما گرم با اجازه ي دوستمون ديگه نميشه گفت همتون سر وته يه كرباسين البته من از اول هم با اين جمله موافق نبودم،نمي شه يه مشكل يا يه بيماريو به همه افراد اون جنس تعميم داد و براي اون آقا واون استدلالت عجيبشون هم متاسفم.
سلام. نظر گذاشتن اینجا یه مقدار با اعمال شاقه همراه هست. جناب آدمیزاد عزیز، فرض کن شما دختر داشتی و این اتفاق برای دختر شما افتاده بود؟دچه راه حلی اندیشه میکردی؟ میشه بگی راه حال شما برای مشکلاتی از این دست چیه؟
ممنون میشم اگه نظرت رو بدونم.
از خدا جوییم توفیق ادب
بیادب محروم ماند از لطف حق
بیادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش بر همه آفاق زد
سلام
خب وقتي در مورد نوشته كسي ميخواي نظر بدي بايد بشناسيش كه آيا تو جو بوده و نوشته
يا واقعا اين مدليه
من دقيق از شما شناخت ندارم
از مخاطب پستتون هم
از آناهيد هم
اما
نه مرد مقصره نه زن
همون طور كه مرد ها اينجورا زنها هم هستند
در تاكسي يا اتوبوس يا حتي مترو بارها پيش مياد كه برعكس باشه
البته من با شما موافقم كه آرايش به تنهايي چيز بدي نيست
اما اگر شما نفست قويه
ممكنه همه قوي نباشن
آرايش تنها خوبه البت با حد و اندازه
اما اينكه كسي هم ارايش كنه
هم عطر تند بزنه
هم ادا و حركات بدنش يكم بيشتر موزون باشه
و شايد گاهي نيم نگاهي زير چشمي به يه جاهايي داشته باشه
بعد بياد و بگه مردا مريضن
خب من اينجورم اون چرا نگاه كنه؟
پذيرفتست؟
نه مرد مشكل داره نه زن
جامعه خب مشكلات زيادي داره
چون روابط ما درست تعريف نشده
شايد
:)
به هر حال هستند آدمهایی که حرف می زنند که فقط حرف زده باشند بی آنکه لحظه ای به آن چه می گویند فکر کرده باشند .
مطالب شما درست بود و جای تعمق دارد .
این خط آخر خیلی خوب بود .
اما در کل من این مطلب را هم خوانده بودم و فقط می توانم ابراز تاسف کنم .که آن هم د رجایی خواندم نوشته بود حالم از این تاسف بهم م یخورد که این روزها چقدر پر کاربرد شده است .
ارسال یک نظر