گاهی جنگیدن آخرین انتخاب نیست.یکی از چند انتخاب هم نیست...تنها انتخاب است.حتی شاید اوست که تو را انتخاب می کند.هیچ گزینه ی دیگری نیست.تویی و خیل دشمن.دد و دامت کمین از پیش و از پس.تصمیم گرفته شده.یا باید بجنگی.یا بنشینی و نابود شدنت را ببینی.و "نابود شده" باقی عمرت را سر کنی.
مهم نیست چه کسی این شرایط را ایجاد کرده.سرنوشت... یک اراده ی ماورائی... دیگران... وحشی درونت ، همان که دیگر نه تنها خودت ، که دیگران هم پذیرفته اند رام نشدنی ست...مهم نیست.
گاهی جنگیدن تنها انتخاب است.
۶ نظر:
الان یعنی تو میخوای بجنگی؟!!!
باکی اونوخ؟!!
الان یعنی تو میخوای بجنگی؟!!!
باکی اونوخ؟!!
با خویشتن و جهان
داری میجنگی اما چه فایده ...
سلام
امروز کلوسوم بودم وحالا گلادیاتور
نمی دانم چرا هروقت کلمه ی جنگ را می شنوم بد میشوم
اما باشما موافقم
چه قدر خوب که هنوز اینجا می نویسی..
به نظر من کلا زندگی جنگه ازهمون اول..ازهمون وقتی که به دنیا میای باید برای زندگی کردن باید بجنگی..از میکروب ها گرفته تا آدم هایی که تورو نمی فهمند
ارسال یک نظر