انگار توی بلاگر نمی شه جواب نظرات را زیر هر نظر داد (مثل بلاگفا).شایدم از نابلدی و بی تجربگی منه.اگه کسی بلده لطف کنه و به منم یاد بده.
اما در باب سر و تهِ ما (پست قبلی) و نظرات دوستان:
یک توضیح کوتاه : در علم آمار معمول است که نتایج بسیار دور از میانگین را در نتیجه گیری نهایی حذف می کنند.یعنی به عبارتی استثناها در نتیجه گیری تاثیری ندارند.عموما ما هم به طور ناخودآگاه در نتیجه گیری هایمان به همین سبک و سیاق عمل می کنیم.پس وقتی می گوییم "همه" این "همه" به معنای اکثریت قریب به اتفاق است ، نه "همه" ی واقعی.
آقای "حمیدرضا احمدی" عزیز فرموده اند:"فرض کن شما دختر داشتی و این اتفاق برای دختر شما افتاده بود؟چه راه حلی اندیشه میکردی؟ میشه بگی راه حال شما برای مشکلاتی از این دست چیه؟"
راه حل من بسیار ساده است.به دخترم اجازه می دادم مثل یک عضو عادی جامعه رفتار کند. فردای این اتفاق هم با تاکسی به مدرسه برود.با تاکسی برگردد.مثل هر روز احتمالا تعدادی پیشنهاد دوستی دریافت کند یا تعدادی متلک بشنود.عصبانی بشود.حالش از تمام مردان دنیا به هم بخورد و باز هم به این نتیجه برسد که "همه ی مردها سر و ته یه کرباسن".
اما آقای احمدی من فکر می کنم در این مواقع "آنچه انجام نمی دهیم" ار "آنچه انجام می دهیم" خیلی مهم تر است.
قطعا بعد از این اتفاق دخترم را سرزنش نمی کردم.طرز لباس پوشیدنش را زیر سوال نمی بردم.او را در مورد رفتارش در تاکسی مورد بازخواست قرار نمی دادم.از او نمی پرسیدم آیا بلند بلند می خندیدی؟آیا به آن مرد مزاحم لبخند می زدی؟آیا روی صندلی تاکسی ولو شده بودی؟آیا پاهایت بیش از حد مجاز از زیر مانتو بیرون بود؟آیا پاچه ی شلوارت بالا رفته بود و سفیدی ساق پایت پیدا بود؟و هزار آیای دیگر که تنها نتیجه اش ایجاد حس گناهکار بودن در دخترم باشد.این که حس کند خودش عامل این تجاوزی که به حریمش شده بوده.و بدتر از آن احساس کند که پدرش به او اعتماد ندارد.
قطعا به دخترم پیشنهاد سرویس یا آژانس نمی دادم.برایش بادی گارد استخدام نمی کردم.پیشنهاد نمی دادم که هر روز خودم او را به مدرسه برسانم و برگردانم.حتما می دانید که عملی کردن این پیشنهادها علاوه بر این که مانع از حضور او در جامعه و دریافت تجربه هایی برای رشد اجتماعی اش می شود اعتماد به نفس او را هم مورد حمله قرار می دهد و برای همیشه از او موجودی ضعیف می سازد که نیاز به دیگری برای حمایت دارد.
عصبانی هم نمی شدم و رگ گردنم بیرون نمی زد.ناراحتی ام را بروز نمی دادم.تا احساس ترس نکند و همیشه مرا آماده ی شنیدن بداند و از دایره ی محارم و معتمدینش خارج نشوم.چون ترجیح می دادم حرف ها و دغدغه ها و درددل هایش را پیش از هر کسی به من بگوید.
اما در مورد آن شعر و حکایت ادب
آقای احمدی من این تعارفات خرده ریز را که بین ما رایج است ادب نمی دانم.وقتی به آن آدم با آن استدلال می گویم "خاک بر سرت" دقیقا جانب ادب را رعایت کرده ام.این عبارت عکس العملی مودبانه به آن خودخواهی وقیحانه است.
آقای "س.ح.ه" فرموده اند:"نه مرد مقصره نه زن.همون طور كه مرد ها اينجورن زنها هم هستند.در تاكسي يا اتوبوس يا حتي مترو بارها پيش مياد كه برعكس باشه.البته من با شما موافقم كه آرايش به تنهايي چيز بدي نيست.اما اگر شما نفست قويه.ممكنه همه قوي نباشن.
آرايش تنها خوبه البته با حد و اندازه.اما اينكه كسي هم ارايش كنه.هم عطر تند بزنه.هم ادا و حركات بدنش يكم بيشتر موزون باشه
و شايد گاهي نيم نگاهي زير چشمي به يه جاهايي داشته باشه.بعد بياد و بگه مردا مريضن.خب من اينجورم اون چرا نگاه كنه؟
پذيرفتست؟
نه مرد مشكل داره نه زن
جامعه خب مشكلات زيادي داره
چون روابط ما درست تعريف نشده"
سیدجان نه مرد مقصراست نه زن.قبول.اما نه به این دلیل که جامعه یا فرهنگ مشکل دارد و باید درست شود.نه با این نگاه که تقصیر را از گردن خودمان برداریم و به گردن جامعه بیندازیم.مگر جامعه و فرهنگ ، چیزی غیر از مجموع ما آدمها و نگرش های ماست؟چند سال است که ما همه دست زیر چانه گذاشته ایم و زل زده ایم به جامعه ای که تعریفش این است: "همه ی آدم ها غیر از من" و منتظرنشسته ایم تا جامعه (یعنی همان همه ی آدم ها غیر از من) مشکلاتشان رفع شود ، خودشان را اصلاح کنند و فرهنگمان درست بشود؟و هر روز بدتر از پیش شده؟تا کی می خواهیم با این توجیهات نخ نما خودمان را گول بزنیم و "کی بود کی بود؟من نبودم" راه بیندازیم؟
شاید تنها دلیلی که بتوانیم برای مقصر نبودن زن و مرد بیاوریم فرو رفتن هر دو در یک "ندانستن عمیق" باشد.ما چیزهای مهمی را نمی دانیم.ما نمی دانیم قسمت عمده ای از اعتقادات ما در واقع اعتقادات ما نیستند بلکه حاصل تاثیرات محیط زندگیمان هستند.حاصل آموزش های مستقیم و غیر مستقیم رسانه ها ، مدرسه و خانواده.این که می گویم اعتقاد شخصی ما نیستند چون ما برای به دست آوردنشان تلاش نکرده ایم.اسیر چرخه ی سعی و خطا نشده ایم و از همه مهمتر بهایی پرداخت نکرده ایم.مدتها برای ما تکرار کرده اند که راه درست این است و ما حتی جسارت نمی کنیم قدمی از این راه خارج شویم.
بدتر از همه اینکه به شدت از این اعتقادات که کاملا عاریتی هستند به عنوان "اعتقادات من" دفاع می کنیم و حتی به خودمان اجازه ی به چالش کشیدن آنها را نمی دهیم.دیگران که جای خود دارند.
"آرش" اشاره ای - هر چند کوتاه ولی - جالب کرده اند.ارزش ها.ارزش هایی که بر اساس ظواهر تعریف می شوند و نگرش ما را به یکدیگر و به روابط انسانی به فنا میدهند.
سید شما گفتید: "آرايش تنها خوبه البته با حد و اندازه".این اندازه را چه کسی تعیین می کند؟آیا متر و معیاری برای این اندازه گیری وجود دارد؟...نه. در اصول نظارت یک مسئله ی مهم وجود دارد.آن هم اینکه معیارهای نظارت باید کمی باشند ، نه کیفی.یعنی وقتی در موردی نیاز به نظارت هست معیارها باید قابل انذازه گیری باشند تا برخورد سلیقه ای پیش نیاید و اگر 10 ناظر با 10 سلیقه ی متفاوت مورد را بررسی کردند همه نتیجه ی یکسانی به دست بیاروند.آرایش کم ، زیاد یا متعادل.این را چه چیزی تعیین می کند جز سلیقه ی ناظر؟این یکی از مشکلات اساسی و ریشه ی بسیاری از مشکلات در تمام زمینه ها در کشور ماست.ارزیابی و نظارت با معیارهای غیر شفاف.
گفتید: "اما اينكه كسي هم ارايش كنه.هم عطر تند بزنه.هم ادا و حركات بدنش يكم بيشتر موزون باشه و شايد گاهي نيم نگاهي زير چشمي به يه جاهايي داشته باشه.بعد بياد و بگه مردا مريضن.خب من اينجورم اون چرا نگاه كنه؟"
(خودمونی و در گوشی به سید : سید مدیونی اگه همچین آدمی به پستت بخوره و بهش نگاه نکنی یا پیشنهاد دوستی یا ازدواج یا رابطه ی آزاد یا هر چیزی که باب میلته بهش ندی :D بنده ی خدا کلی خرج کرده ، وقت گذاشته ، معلومه که باید دیده بشه.)
سید دلیل مریض بودن ما مردها در آنچه می کنیم یا می گوییم نیست.در چگونگی گفتن و انجام دادن است.تماشا کردن یا نگاهی انداختن با زل زدن وقیحانه و شهوانی فرق زیادی دارد.پیشنهاد دادن یا دعوت به پذیرش یک رابطه با متلک گفتن و به کار بردن الفاظ رکیک و لمس بدنی و دست درازی متفاوت است.من بعید می دانم دختری پیشنهاد مودبانه ای دریافت کند و در صورت رد این پیشنهاد هم فحش نشنود یا بازخورد بدی نبیند و در نهایت نظرش این باشد که پیشنهاد دهنده بیمار بوده.
به ندا:ممنون بابت لینک کردن.آدرس نذاشتین.حتما آدرستونو برام بذارید.
اما در باب سر و تهِ ما (پست قبلی) و نظرات دوستان:
یک توضیح کوتاه : در علم آمار معمول است که نتایج بسیار دور از میانگین را در نتیجه گیری نهایی حذف می کنند.یعنی به عبارتی استثناها در نتیجه گیری تاثیری ندارند.عموما ما هم به طور ناخودآگاه در نتیجه گیری هایمان به همین سبک و سیاق عمل می کنیم.پس وقتی می گوییم "همه" این "همه" به معنای اکثریت قریب به اتفاق است ، نه "همه" ی واقعی.
آقای "حمیدرضا احمدی" عزیز فرموده اند:"فرض کن شما دختر داشتی و این اتفاق برای دختر شما افتاده بود؟چه راه حلی اندیشه میکردی؟ میشه بگی راه حال شما برای مشکلاتی از این دست چیه؟"
راه حل من بسیار ساده است.به دخترم اجازه می دادم مثل یک عضو عادی جامعه رفتار کند. فردای این اتفاق هم با تاکسی به مدرسه برود.با تاکسی برگردد.مثل هر روز احتمالا تعدادی پیشنهاد دوستی دریافت کند یا تعدادی متلک بشنود.عصبانی بشود.حالش از تمام مردان دنیا به هم بخورد و باز هم به این نتیجه برسد که "همه ی مردها سر و ته یه کرباسن".
اما آقای احمدی من فکر می کنم در این مواقع "آنچه انجام نمی دهیم" ار "آنچه انجام می دهیم" خیلی مهم تر است.
قطعا بعد از این اتفاق دخترم را سرزنش نمی کردم.طرز لباس پوشیدنش را زیر سوال نمی بردم.او را در مورد رفتارش در تاکسی مورد بازخواست قرار نمی دادم.از او نمی پرسیدم آیا بلند بلند می خندیدی؟آیا به آن مرد مزاحم لبخند می زدی؟آیا روی صندلی تاکسی ولو شده بودی؟آیا پاهایت بیش از حد مجاز از زیر مانتو بیرون بود؟آیا پاچه ی شلوارت بالا رفته بود و سفیدی ساق پایت پیدا بود؟و هزار آیای دیگر که تنها نتیجه اش ایجاد حس گناهکار بودن در دخترم باشد.این که حس کند خودش عامل این تجاوزی که به حریمش شده بوده.و بدتر از آن احساس کند که پدرش به او اعتماد ندارد.
قطعا به دخترم پیشنهاد سرویس یا آژانس نمی دادم.برایش بادی گارد استخدام نمی کردم.پیشنهاد نمی دادم که هر روز خودم او را به مدرسه برسانم و برگردانم.حتما می دانید که عملی کردن این پیشنهادها علاوه بر این که مانع از حضور او در جامعه و دریافت تجربه هایی برای رشد اجتماعی اش می شود اعتماد به نفس او را هم مورد حمله قرار می دهد و برای همیشه از او موجودی ضعیف می سازد که نیاز به دیگری برای حمایت دارد.
عصبانی هم نمی شدم و رگ گردنم بیرون نمی زد.ناراحتی ام را بروز نمی دادم.تا احساس ترس نکند و همیشه مرا آماده ی شنیدن بداند و از دایره ی محارم و معتمدینش خارج نشوم.چون ترجیح می دادم حرف ها و دغدغه ها و درددل هایش را پیش از هر کسی به من بگوید.
اما در مورد آن شعر و حکایت ادب
آقای احمدی من این تعارفات خرده ریز را که بین ما رایج است ادب نمی دانم.وقتی به آن آدم با آن استدلال می گویم "خاک بر سرت" دقیقا جانب ادب را رعایت کرده ام.این عبارت عکس العملی مودبانه به آن خودخواهی وقیحانه است.
آقای "س.ح.ه" فرموده اند:"نه مرد مقصره نه زن.همون طور كه مرد ها اينجورن زنها هم هستند.در تاكسي يا اتوبوس يا حتي مترو بارها پيش مياد كه برعكس باشه.البته من با شما موافقم كه آرايش به تنهايي چيز بدي نيست.اما اگر شما نفست قويه.ممكنه همه قوي نباشن.
آرايش تنها خوبه البته با حد و اندازه.اما اينكه كسي هم ارايش كنه.هم عطر تند بزنه.هم ادا و حركات بدنش يكم بيشتر موزون باشه
و شايد گاهي نيم نگاهي زير چشمي به يه جاهايي داشته باشه.بعد بياد و بگه مردا مريضن.خب من اينجورم اون چرا نگاه كنه؟
پذيرفتست؟
نه مرد مشكل داره نه زن
جامعه خب مشكلات زيادي داره
چون روابط ما درست تعريف نشده"
سیدجان نه مرد مقصراست نه زن.قبول.اما نه به این دلیل که جامعه یا فرهنگ مشکل دارد و باید درست شود.نه با این نگاه که تقصیر را از گردن خودمان برداریم و به گردن جامعه بیندازیم.مگر جامعه و فرهنگ ، چیزی غیر از مجموع ما آدمها و نگرش های ماست؟چند سال است که ما همه دست زیر چانه گذاشته ایم و زل زده ایم به جامعه ای که تعریفش این است: "همه ی آدم ها غیر از من" و منتظرنشسته ایم تا جامعه (یعنی همان همه ی آدم ها غیر از من) مشکلاتشان رفع شود ، خودشان را اصلاح کنند و فرهنگمان درست بشود؟و هر روز بدتر از پیش شده؟تا کی می خواهیم با این توجیهات نخ نما خودمان را گول بزنیم و "کی بود کی بود؟من نبودم" راه بیندازیم؟
شاید تنها دلیلی که بتوانیم برای مقصر نبودن زن و مرد بیاوریم فرو رفتن هر دو در یک "ندانستن عمیق" باشد.ما چیزهای مهمی را نمی دانیم.ما نمی دانیم قسمت عمده ای از اعتقادات ما در واقع اعتقادات ما نیستند بلکه حاصل تاثیرات محیط زندگیمان هستند.حاصل آموزش های مستقیم و غیر مستقیم رسانه ها ، مدرسه و خانواده.این که می گویم اعتقاد شخصی ما نیستند چون ما برای به دست آوردنشان تلاش نکرده ایم.اسیر چرخه ی سعی و خطا نشده ایم و از همه مهمتر بهایی پرداخت نکرده ایم.مدتها برای ما تکرار کرده اند که راه درست این است و ما حتی جسارت نمی کنیم قدمی از این راه خارج شویم.
بدتر از همه اینکه به شدت از این اعتقادات که کاملا عاریتی هستند به عنوان "اعتقادات من" دفاع می کنیم و حتی به خودمان اجازه ی به چالش کشیدن آنها را نمی دهیم.دیگران که جای خود دارند.
"آرش" اشاره ای - هر چند کوتاه ولی - جالب کرده اند.ارزش ها.ارزش هایی که بر اساس ظواهر تعریف می شوند و نگرش ما را به یکدیگر و به روابط انسانی به فنا میدهند.
سید شما گفتید: "آرايش تنها خوبه البته با حد و اندازه".این اندازه را چه کسی تعیین می کند؟آیا متر و معیاری برای این اندازه گیری وجود دارد؟...نه. در اصول نظارت یک مسئله ی مهم وجود دارد.آن هم اینکه معیارهای نظارت باید کمی باشند ، نه کیفی.یعنی وقتی در موردی نیاز به نظارت هست معیارها باید قابل انذازه گیری باشند تا برخورد سلیقه ای پیش نیاید و اگر 10 ناظر با 10 سلیقه ی متفاوت مورد را بررسی کردند همه نتیجه ی یکسانی به دست بیاروند.آرایش کم ، زیاد یا متعادل.این را چه چیزی تعیین می کند جز سلیقه ی ناظر؟این یکی از مشکلات اساسی و ریشه ی بسیاری از مشکلات در تمام زمینه ها در کشور ماست.ارزیابی و نظارت با معیارهای غیر شفاف.
گفتید: "اما اينكه كسي هم ارايش كنه.هم عطر تند بزنه.هم ادا و حركات بدنش يكم بيشتر موزون باشه و شايد گاهي نيم نگاهي زير چشمي به يه جاهايي داشته باشه.بعد بياد و بگه مردا مريضن.خب من اينجورم اون چرا نگاه كنه؟"
(خودمونی و در گوشی به سید : سید مدیونی اگه همچین آدمی به پستت بخوره و بهش نگاه نکنی یا پیشنهاد دوستی یا ازدواج یا رابطه ی آزاد یا هر چیزی که باب میلته بهش ندی :D بنده ی خدا کلی خرج کرده ، وقت گذاشته ، معلومه که باید دیده بشه.)
سید دلیل مریض بودن ما مردها در آنچه می کنیم یا می گوییم نیست.در چگونگی گفتن و انجام دادن است.تماشا کردن یا نگاهی انداختن با زل زدن وقیحانه و شهوانی فرق زیادی دارد.پیشنهاد دادن یا دعوت به پذیرش یک رابطه با متلک گفتن و به کار بردن الفاظ رکیک و لمس بدنی و دست درازی متفاوت است.من بعید می دانم دختری پیشنهاد مودبانه ای دریافت کند و در صورت رد این پیشنهاد هم فحش نشنود یا بازخورد بدی نبیند و در نهایت نظرش این باشد که پیشنهاد دهنده بیمار بوده.
--------------------------------------------------------------
دوستان عزیز آناهید ، آرش، قورباغه ، ندا ، روشنا ، حمیدرضا و سید بابت لطفتون سپاسگزارم.به ندا:ممنون بابت لینک کردن.آدرس نذاشتین.حتما آدرستونو برام بذارید.
۱۶ نظر:
سلام دوست من
بله (برار درسته ;))
خب در مورد نظراتي كه در مورد نظرات من داديد
من سعي كردم يه ورژن اصلاح شده باشم
دور زياد زدم و الان اينجا رسيدم
اما خب تو مملكت ما يه چيز خيلي زياده
فضول
يارو به همه چي كار داره
با كي مياي
با كي ميري
چي ميخوري
چي ميپوشي
با يه سري از نظراتت موافقم
اما خب
ميدونم اعتقادي كه دارم عاريه نيست
تلاش كردم و در دربدري بهش رسيدم
و سعي ميكنم شادي رو در شاد كردن پيدا كنم
روابط ما مشكل داره
بيشتر باعثش قبلترهاي ماست
اونهايي كه بزور در گوشمون اذان گفتن و گفتن تموم شد
اگر با دختر عموت دست بدي راست تو جهمنمي
كوچكترين اختياراتي كه خداوند داره رو عمدا از هر روز بيشتر ميگيرند
اينجاست كه مرد و زن از هر فرصتي گاهي استفاده ميكنند
ممنون دوست من ...
بخشي از فرهنگ و عرف رو ايده ها و اعتقادات درست و غلط ما مي سازه و اعتقاد به اينكه هر كدوم از ماچقدر مي تونيم تاثير گذار باشيم در روند بهبود وضعيت موجود خيلي مهمه،با نظرت در مورد غير شفاف بودن متر و معيار هاي موجود در خيلي از مسائل بخصوص اونها كه ارزش يا ضد ارزش هستن موافقم به اميد بهروزي تو و بهتر شدن وضعيت در مملكت عزيزمون
با اجازه شما رو با نام آدميزادي لينك ميكنم
روش برخوردت کاملا درسته . من به عنوان یک قورباغه ( دختر !)این روش را تایید می کنم . تجربه شخصی خودم هم بهم گفته که تو درست رفتار کن , با جنبه باش و اصولت را زندگی کن اتفاقات خفن برات نمی افته .
به قول دوستمون بالا بردن ظرفیت و ارزش های جامعه درسته . حالا تو این وانفسای یکسان سازی اگر داره چیزی به عنوان امر جبری به ما تحمیل می شه نباید قبوولش کنیم یا حداقل باید تعدیل بشه . این چیزی نیست که من یا امثال من براش تکلیف تعیین کنند . بلکه باید به یک خرد جمعی توی جامعه بهش رسید . بنابراین نقش من و تو همه مون به یک اندازه است . اگر ما یاد بگیریم در مقابل این موارد برخورد منطقی و اخلاقی ( نه الزاما دینی ) داشته باشیم و دیگران را به خاطر اون 10 % یا 20 % در جامعه محدود نکنیم و بچه هامون را هم همین طور تربیت کنیم بعد از یک دوره خود به خود این مسئله تعدیل پیدا می کنه و کسی هم که دنبال موارد خاصه می ره اهلشو پیدا می کنه .
آدمیزاد جان منو با نام باتلاقم لینک کن : وقتی قورباغه ها ابوعطا می خوانند ..... وگرنه قورباغه !:)
مرسي..عالي گفتي..پاراگراف آخرت از همه قشنگ تر بود..ولي چه جوري ميشه اين فرهنگ رو جا انداخت..وقتي يه سيستمي غلطه..فقط راه حل هاي غلط توش جواب ميده!!آدم ترجيح ميده خودشو محدود كنه تا بياد يه عالمه آم رو عوض كنه!نميشه از همه انتظار داشت كامل باشند..هر كسي قد خودش از زيبايي مي فهمه..بعضي هاهم اصلا چيزي نمي فهمند!
گفتنيها رو موشكافانه و دقيق و از نظر من، بينقص گفتي!
دستت درد نكنه رفيق!
:)
جلد يعني: تر و فرز، چالاك، سبك و تندوتيز!
جخد كه عاميانهي جقده، يعني: زوركي! بالاجبار! يعني مجبوري منو قبول كني! D:
;)
جلد يعني: تر و فرز، چالاك، سبك و تندوتيز!
جخد كه عاميانهي جقده، يعني: زوركي! بالاجبار! يعني مجبوري منو قبول كني! D:
;)
سلام. نظري ندارم. فقط چون گفته بوديد، اومدم بگم كه مطلبتون رو ديدم
سلام بسیار اتفاقی از بحثی در وبلاگ آناهید به اینجا رسیدم و از خواندن تمام مطالب وبتان استفاده بردم..عقایدتان را پسندیدم و خوشحالم با آدم منطقی و عمیقی رو به رو شده ام..چقدر خوب به بسیاری موضوعات پرداخته اید..موفق باشید و ادامه بدهید..با دقت و قوت...
تو اين چند صباحی که ايران زندگی نکردم حرف های که از ديگران ميشنيدم و باور نميکردم رو با چشم خودم ديدم...
اينجا تو اين مملکت مراکزی وجود داره براي آقايونی که به هر دليلی دوس دارن لذت جنسی داشته باشن و خودمون ميدونيم اسمش چيه ..
تو ايران هم از این مراکز داريم .. زير زمينی ، رو زمينی ، کنار خيابونی ، عفافيا و یا با هر اسم ِ ديگه .. نکته اینجاست :
اون خانوم های که در اين مراکز در اين کشور زندگی ميکنن مثل هر خانوم ديگه شغل به حساب ميان من حتی ميدونم بعضی هاشون نامزد هم دارند !! همين خانوم ها وقتی از محل کارشون خارج ميشن مثل هر فرد ِ ديگه اجتماع زندگی عادی دارند و هیچ کـَـسی با هر اسم و رسمی که به دهنش ميرسه صداشون نميکنه .. اخترام اجتماعی دارند ...
من به درست و غلط بودن شغل اين خانوم ها کاری ندارم من حرفم از شعور ِمردم اينجا ست .. و باز در همين کشور هم وطن های ايرانی خودم هستند که به دوست دختر های سابق خودشون که مدتی باهشون بودن ( به هر شکلی که بوده کاری ندارم حتی هم خونه بودن با هم ) همون موقع که دوست بودن يا الان که ديگه دوست نيستن به راحتی هر تهمتی ميزند و هر بی اهترامی رو ميکنند ...
مشکل ِ مردم ما فقط تو جامعه اي که توش زندگی ميکنيم خلاصه نشده در شعور به تاراج رفته مردم کشورمون بستگی فروان داره نشونه های بارز اين مشکل قابل ديدن هستش ... چرا ما نباید سرمون تو کار و زندگی ِ خودمون نباشه و به همه چیز ِ همیدیگه از لباس چوشیدن راه رفتن حرف زدن آرایش کردن رفاقت کردن هرزگی کردن یا هر چیز ِ دیگه که هیچ ارتباطی هم با ما نداره این همه سرک بکشیم و دخالت کنیم و حرف در بیاریم و به تبعش نبیجه گیری کنیم که حتما اینی که این مدلی میگرده خودش تنش میخاره و پس ما هم یک انگشتی بهش برسونیم ؟؟؟
انقدر در باب ِ این مشکلات میشه حرف زد که کاغذ ها و وبلاگ ها هم براش بسنده نمیکند ...
فقط من در حد ِ درک ِ خودم میگم که ما هر وقب یاد گرفتیم که آدم ها رو به خاطر همون چیزی که هستند قبول کنیم و به جای ایراد گرفتن و توهین کردن و آزاد رسوندن به بقیه سرمون به زندگی ِ خودمون باشه و به اسم امر ِ به معروف و ... سرک به سوراخ سنبه های زندگی همدیگه نکشیم انوقت میتونیم در زندگی اجتماعی آرامش ِ نسبی بیشتری داشته باشیم ...
زیاده.
میخونم برمیگردم.
ممنونم که قصه مو خوندی . بازم می نویسم . دوست دارم اگه وقت داری قصه هامو بخونی و نظرت رو بگی .
غلامعلی رو هم کشتم تا راحت بشی .
آپم،وتو آپ نمي كني منتظريم؟؟
شاد باشید
هی میام اینجا و میرم و میگم بزار هیچی نگم. ولی پست جدید نمیزارین که :دی
میدونی این بحث، بحثی نیست که بشه با یه پست و یه کتاب و چه میدونم هزار جور حرف دیگه توجیهش کرد یا جوابش داد! هر چقدرم راجبش حرف بزنیم باز کمه و بدتر اینکه صورت مسئله هنوز سر جای خودش باقی میمونه! چرا؟ چون من به این نتیجه رسیدم، جامعه ی زیبای ما تا 200/300 سال ِ دیگه و چه بســـــــا خیلی بیشتر از اینها، همینی که هست میمونه! درسته وقتی راجب این جور چیزا حرف میزنیم بقیه رو بهتر آگاه میکنیم و به روند کار کمک میکنه ولی همیشه بحثا همون بوده و آدمائی که براشون قابل قبول نبوده همون موندن!
#
و اما در مورد بحث.
خوب همونطور که نظرات رو خوندم خیلی از آقایون به نوع پوشش و آرایش خانما ربطش دادن و الخصوص عزت نفس پائینشون!
اگه اینطوره به نظرم کار خوبیه که وردارن همه ماهواره ها رو از خونه ها جمع کنن. چون اینطوری که این آقایون میگن، با دیدن هر لحظه از هر کانال ماهواره یا هر فیلم دیگه باید دست به اندام تناسلی بشینن و جلق بزنن!
خوب آقای عزیز تو داری با پوشش راحت میری بیرون، اشکالش چیه من ِ زن ِ نوعی هم همینطوری برم؟! درسته مردا نسبت به دیدن بدن و تیپ و آرایش زنها خیلی تحریک پذیرن، ولی این باعث نمیشه تجاوز بدنی یا اسمی یا لقبی کنن وسط خیابون یا هر جای عمومی. اگه از چیزی از اون خانوم خوشت اومده و دوس داری هر کاری باهاش بکنی، دوستی، سکس، یا هر چیزی، خوب مرد باش و برو جلو و رُک بگو!
البـــــــــــته اینم قبول دارم که این وسط این فرهنگ درست جا نیفتاده به دلیل اینکه، خیلی از خانومای ما اینطوری رُک بینی رو بی ادبی میدونن و کاراری ناشایستی وسط خیابون با اون فرد پیشنهاد دهنده انجام میدن از جمله کتک کاری و داد و فریاد و بی احترامی، و اینها برای یه آدمی که واقعا ً انسانه و میخواد از راه درست وارد بشه خیلی سخته و بهش بر میخوره. اما به نظرم رفتارای آقایون باعث شده همچین فرهنگی رایج بشه. من ِ نوعی تصمیم میگیرم به رُک پذیری آقایون احترام بزارم، اما مثلا ً امروز یه آقای جلو میاد و جای اینکه پیشنهادشو رُک بگه، آزار و اذیت میکنه، فردا هم همینطورف پسفردا...... و برو تا آخر. خوب مسلمه من دیگه نسبت به جنس مخالفم و این نوع پیشنهادات جبهه میگیرم و عکس العمل نشون میدم و این وسط حق کسی کگه واقعا ً میخواد درست وارد عمل بشه ضایع میشه، چون تا میاد چیزی بگه من جبهم رو گرفتم!
نتیجه اینه در این جامعه برای این نوع فرهنگ رُک بودن، نه میشه به آقایون ایرادی گرفت، نه خانوما! همه چی از ریشه خرابه و باید از ریشه درست بشه که کار 300 سال هم نیست!
اما هیچ مردی حق تجاوز لفظی و جسمی رو نداره به هیچ وجه. حالا هر کسی هر جوری دلش میخواد بگرده، چطور توو جوامع دیگه اینطوری نیست؟ [یعنی هستا ولی فرهنگ تجاوز جسمی وسط خیابون و انگولک کردن به طوری کمه که میتونیم بگیم نیست!] ، خوب اونا که بیشتر توو لباس و آرایش راحتن و اکثرا ً لباسای باز میپوشن و مسلمه بیشتر تحریک کنندن، ولی چرا اونا اینطوری نیستن؟ قبول دارم که در جوامع دیگه انقدر راحتی زیاده که براحتی میتونن هر موقع خواستن سکس داشته باشن و کلا ً توو محیط بسته از اول زندگی بزرگ نشدن، ولی ما خانما هم مث ِ شما آقایون داریم توو همین جامعه زندگی میکنیم. اگه شما محیطتتون بسته بوده و شرایط برای زندگی فراهم نبوده، مطمئن باشید برای ما خانما این شرایط خیلی بیشتر بد بوده و ما هم نتونستیم نیازهامونو برطرف کنیم. باید مث ِ شما عمل کنیم؟
کلا ً قبول ندارم سر و ته همه مردا یکیه. چون مردای زیادی توو زندگیم دیدم که الحق مرد بودن!
* منظورم از شما و آقایون فرد خاصی نیست و کلی حرف زدم!
ارسال یک نظر