۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

سوال های قطره ای


قطره
مطلبی نوشته با عنوان " دیوانه ای !!!!!!!!!! " و سوالی مطرح کرده با این مضمون که: "میشه آدم یکی رو دوست داشته باشه اما نخواد باهاش 3.ک.ث داشته باشه ؟"
جوابی که برایش نوشتم طولانی شد.منتقلش کردم به اینجا:



بعد نوشت : قطره توضیحی به مطلبش اضافه کرده که : "**یعنی دوست نداشته باشه باهاش س.ک.س داشته باشه نه این که نتونه یا نشه. یه جوری که دوست داشتنش با عدم تمایلش به س.ک.س با هم در تضاد باشند !! حداقل چنین حسی رو القا کنند که با هم همخوانی ندارند .. نمیدونم چرا نمیتونم چیز به این آسونی رو توضیح بدم
* اسمش رو سردمزاجی یا هر چیزی میشه گذاشت اما نمخواستم واسه چیزی اسم انتخاب کنم ... "


با این توضیح کلا معنای سوال قطره عوض می شه.من با این دیدگاه مطلبم را نوشتم که منظور قطره "دوست داشتن بدون 3.ک.ث" یوده.گذاشتمش در "ادامه مطلب"




نوعی تحلیل "سطحی نگر" در رابطه با عشق ، بین ما متداول بوده از قدیم.این که می گویم "از قدیم" به این دلیل است که ریشه های این نوع نگاه را می توانیم در ادبیات کهن به ویژه ادبیات قرن 7 و 8 هجری پیدا کنیم.تحلیلی که جاذبه و کشش بین دو آدم را به طور کلی در دو دسته قرار می دهد : "عشق افلاطونی و پاک" و "عشق آلوده به هو.س" (1)
عموما افرادی که با 3.ک.ث در یک رابطۀ عاشقانه مخالفند و فکر می کنند عشق با 3.ک.ث تمام می شود به این دیدگاه و تحلیل استناد می کنند.به نظر من این تحلیل تا حد زیادی "کودکانه ، سطحی و مزخرف" است.این که برای توصیفش از این کلمات استفاده می کنم به این دلیل است که به شکل آگاهانه ای قصد دارم به تقدس این دیدگاه حمله کنم.تقدسی که وقتی - درحیطۀ روابط انسانی - با مفاهیم ارزشی نظیر حیا و نجابت و چیزهایی از این دست تلفیق می شود تبدیل به ترکیب خطرناکی می شود که گذشته از تمام مضراتش برای روابط انسانی ، نقش عمده ای هم در شکل گیری ذهنیت جنسیتی و تبعیض آمیز در جامعۀ ارزش مدار ما دارد.
این بحث مفصل تر از این حرفهاست و البته به موضوع بحث ما هم مربوط است بنابر این به همین حد کفایت می کنم و فعلا به عنوان یک بحث حاشیه ای مرتبط همینجا رهایش می کنم.

اما در مورد سوال قطرۀ عزیز:
شاید در ابتدا اینطور به نظر برسد که مقایسۀ این دو ( دوست داشتن غذا و دوست داشتن یک انسان ) قیاس مع الفارق است و این دو به هم ربطی ندارند.چرا که فلسفۀ وجودی غذا دلالت بر فعل "خوردن" دارد اما فلسفۀ وجودی یک رابطه ی انسانی الزاما دلالت بر فعل "3.ک.ث" ندارد.چون روابط انسانی و دوست داشتن ها گونه های مختلفی دارد.اما وقتی سوال به این شکل مطرح می شود یعنی قطره قصد داشته ذهن ما را به سمت روابطی سوق دهد که می توانند منجر به 3.ک.ث شوند یا میل به داشتن 3.ک.ث را در آدم ایجاد می کنند.بنابراین فقط همین حالت را در نظر می گیریم.یعنی دوست داشتن و 3.ک.ث را هم مثل غذا و خوردن در طول هم در نظر می گیریم.
به نظر من برای جواب دادن به این سوال باید فضای بحث مشخص باشد.گفتم غذا و خوردن در طول هم می آیند.یعنی وقتی غذایی داری که دوستش هم داری حتما آنرا می خوری.اگر نه ، باید دلیلی وجود داشته باشد.مثلا غذا مال تو نباشد و تو معتقد باشی غذای دیگری را نباید خورد.مریض باشی و فعلا این غذا برایت ضرر داشته باشد.یا هر دلیل دیگری از این دست.در نظرات وبلاگ قطره گفتم ریشه ها در دو جای متفاوت است.منظورم همین بود.وقتی در مورد خوردن یا نخوردن در فضای "دوست داشتن غذا" صحبت می کنیم دلیلی برای نخوردن وجود نخواهد داشت.وقتی وارد دلایل می شویم فضا کلا عوض می شود یعنی وارد فضاهای جدیدی می شویم : فضای اخلاق (نخوردن غذای دیگری بدون داشتن اجازه) یا فضای سلامت و پزشکی (نخوردن غذا به دلیل بیماری) و فضاهای دیگر (با توجه به دلیل نخوردن).در مورد 3.ک.ث ی هم که در طول "دوست داشتن" می آید همین طور است.اگر درفضای "دوست داشتن" بحث می کنیم ، نه.دلیلی برای 3.ک.ث نداشتن نداریم.مگر اینکه بگوییم "همینجور بی دلیل دلم نمی خواهد 3.ک.ث داشته باشم" ، که در بخث منطقی پذیرفتنی نیست.وقتی هم می خواهیم دلیلی بیاوریم بسته به دلیلمان وارد فضاهای دیگری غیر از "دوست داشتن" می شویم.مثل فضای اخلاق ، فضای مسائل شرعی ، فضای چارچوبهای ذهنی ، فضای تربیت خانوادگی و ....وقتی پای دلایل به داستان باز می شود ، بله.می توان 3.ک.ث نداشت.جای بحثی هم نمی ماند چون هر کس دلایلی دارد و این تصمیمی که بر اساس این دلایل می گیرد قابل احترام است ، هر چند ما با آن مخالف باشیم.
پس اگر بحث فقط بر سر دوست داشتن و
3.ک.ث است و پای دلایل به میان نمی آید ، نمی شود 3.ک.ث نداشت.اما چرا؟
3.ک.ث هم یک ابزار است.ابزاری برای بروز محبت.درست مثل نگاه ، کلام ، لمس و ب.و.س.ه.فقط قدرتمندترین و خاص ترین ابزار است.هر کدام از این ها هم در جایگاه خود کاربرد دارد.وقتی رابطۀ عاشقانه ای پیشرفت می کند اگر با متانت و بدون عجله به رابطه اجازه بدهیم مسیر رشد طبیعیش را طی کند به مرور نیاز به هر کدام از این ابزار احساس می شود.شاید نام "ابزار" کمی مکانیکی و سرد باشد.اما از نگاه کاربردی می توان این اسم را به کار برد.از طرف دیگر اگر رابطه را موجودی زنده و پویا در نظر بگیریم (که همینطور هم هست ) هر کدام از این ها (نگاه ، کلام ، لمس ، ب.و.س.ه و 3.ک.ث ) را می توان غذایی در نظر گرفت که این موجود زنده ، برای ماندن و رشد به آن ها نیاز دارد و در هر مرحله از رشد رابطه ، یکی از اینها خوراک اصلی می شود.یک انسان را نمی توان تا پایان عمر با شیر مادر تغذیه کرد.با یک چرخ دستی هم نمی شود بار زیادی را جابجا کرد.گاهی بار اینقدر بزرگ و سنگین است که جرثقیل و تریلی می خواهد.

اما
3.ک.ث داشتن هم آدابی دارد.بسیاری از آدم ها هستند که رابطه شان با شروع 3.ک.ث رو به افول و اتمام گذاشته.متاسفانه این اتفاق اینقدر شایع است که تقریبا به شکل یک قانون درآمده.من شک ندارم کسانی که به این بلا دچار شده اند یا از این ابزار بی موقع (دیر یا زود) استفاده کرده اند(2) یا روش استفاده اش را بلد نبوده اند.یا به بچۀ 6 ماهه پلو و کباب و ماست و سالاد و نوشابه و دسر خورانده اند و بچه را نفله کرده اند یا اگر غذا را به آدم بالغ خورانده اند اساسا اینقدر آشپز بدی بوده اند که غذایشان مزخرف و مسموم و کشنده از آب درآمده.
شنیده ام چینی ها غذایی دارند که از نوعی ماهی تهیه می شود که گوشتش سمی است.قبل از پختن غذا ، آشپز باید طی فرایندی گوشت این ماهی را سم زدایی کند.3.ک.ث هم چیزی شبیه گوشت این ماهی ست.اینکه آمادۀ خوردنش کنی بلدی می خواهد.
از طرفی 3.ک.ث رابطه ایست که طی آن تمام پرده ها کنار می رود.آدم ها در طول یک رابطه کم کم به شناخت کامل تری از هم می رسند.این شناخت بیشتر از طریق منطق و احساس اتفاق می افتد.یعنی کم کم می فهمیم طرف رابطه مان با ملاک های ما سازگار است و حس خوبی هم به ما میدهد.اما در 3.ک.ث قضیه پیچیده تر است.شناخت در 3.ک.ث از نوع کشف و شهود است.اینجا فرکانس ها و جریانات انرژی عمل می کنند.آرام آرام هم نیست که بتوانیم در مقابلش با انعطاف عمل کنیم و تحلیلش کنیم.یکباره دریچه های جدیدی گشوده می شود.مستقیم انگشتش را فرو می کند در عمیق ترین لایه های روح آدم.اینجاست که اگر رابطه به تکامل و قدرت مورد نیاز نرسیده باشد یا پیر و فرتوت و خسته شده باشد زیر بار این فشار سکته می کند و تمام می شود.

در کل فکر می کنم وقتی اساسا این سوال مطرح می شود خواه ناخواه پای دلایلی خارج از حیطۀ "دوست داشتن" به داستان باز شده است.پس بهتر است آنها را در نظر بگیریم و اگر با توجه به آنها
3.ک.ث(3) به رابطه یا آدم های رابطه آسیب می زند رهایش کنیم و در سطحی کمی پائین تر "دوست داشتن"مان و "دوست بودن"مان را حفظ کنیم.

پ.ن:
(1) تاکید می کنم : "ریشۀ این دیدگاه" در ادبیات کهن ماست، نه "خودِ دیدگاه".یعنی مفسرین این ادبیات در تفسیر خود دچار اشتباه شده اند و این دیدگاه غلط را از دل ادبیات کهن بیرون کشیده اند.مفسرین ظاهربینی که توانایی درک و توضیح معنای درونی و روحی هوس را نداشته اند و مصداق ظاهری هو.س را 3.ک.ث در نظر گرفته اند تا بتوانند ناتوانی خودشان را لاپوشانی کنند.به نظر من هوس در یک رابطۀ عاشقانه ، تمام آن چیزهائیست که ریشه در خودخواهی دارد.بروز خارجیش فرقی ندارد.
(2) اکثرا فکر می کنیم 3.ک.ث بی موقع 3.ک.ث ی است که زود اتفاق بیفتد.در حالی که دیر اتفاق افتادنش هم به اندازه ی زود اتفاق افتادنش مضر است.باید در زمان درست اتفاق بیفتد.زمانی که دریچه ها برای دریافت فرکانس ها بازند.نه اینقدر زود که هنوز باز نشده باشند ، نه اینقدر دیر که بسته شده باشند دوباره.
(3)خیلی خنده دار است.برای اینکه فیلمان را تِر نکنند مجبوریم هی ترکیب جدید برای کلمات بسازیم.می ترسم به زودی نقطه هم بین حروف جواب ندهد و مجبور باشیم چیزهای گنده تری بین حروف بچپانیم.مثلا این شکلی : "
س شتر فیل خرس ک تریلی تانک هواپیما س"


--------------------------------------

کمی مرتبط:
مدتی پیش هم قطره مطلبی نوشته بود با عنوان " خرج لذت " در مورد
3.ک.ث بدون عشق.همان موقع می خواستم درارتباط با این مطلب چیزی بنویسم که درگیری های کاری فرصتی نگذاشت برای این کار.مطلب خلاصه ای را که همان روزها نوشتم به این بهانه اینجا می آورم:

در این که 3.ک.ث بدون عشق ارضا کننده نیست شک ندارم.چه برای مرد و چه برای زن.سکس بدون عشق مثل غذای فقیرانه ست.شکم را پر می کند اما مواد لازم برای بدن را تامین نمی کند.آدم فقیر همیشه دچار سوء تغذیه است.دچار کمبود ویتامین و بقیۀ مواد لازم.به همین خاطر دچار پر خوری می شود.
3.ک.ث با عشق مثل غذای شاهانه است.همه ی مواد لازم را دارد.به همین دلیل می شود کم خورد اما این کم ، کامل است.
موضوع بعدی این که ، اکثرا می بینم تنوع طلبی مردها به این مسئله ربط داده می شود که برای مردها فرقی نمی کند که سکس بدون عشق داشته باشند یا با عشق.ارضای مردها بیشتر جسمی ست و ... .اما من فکر می کنم تنوع طلبی ربطی به این مسئله ندارد.تنوع طلبی یک مسئلۀ جنسیتی نیست.یک مسئله ی شخصیتی ست.یعنی بعضی آدم ها (چه مرد و چه زن) تنوع طلبند ، چون شخصیتشان اینطور است.حالا وقتی قضیه عملیاتی می شود و در عمل تعداد مردهایی که به دنبال تجربه های جنسی جدیدند از زنها خیلی بیشتراست به نظر من مربوط به مسائل فرهنگی و اجتماعی ست.مثل شرایط جامعه و تعاریف ارزشی و میزان احساس امنیت و غیره.

۱۴ نظر:

مرضی گفت...

تنوع طلبی یک مسئلۀ جنسیتی نیست.یک مسئله ی شخصیتی ست.یعنی بعضی آدم ها (چه مرد و چه زن) تنوع طلبند...
به طرز غریبی بااین پستت ونظراتت دراین زمینه موافقم رفیق....میگم غریب چون معمولا نگاه به این قضیه بسیارمتفاوته ومن چون چنین نگاهی دارم بعضامتهم میشم به مسایلی که واقعادورازانصافه...
هنوزبهم نگفتی چه جوری خصوصی میذاری..

س.ح.ه گفت...

salam

ma hamo mishnasim ???

قطره گفت...

ببین تو ممکنه فضای مذهبی خانوادگی اجتماعی و همه چیز مناسب برای سکس داشته باشی و یه رابطه بر اساس تفاهم دو طرفه و علاقه

فقط اونقدر که باید علاقه ای به داشتن سکس نداشته باشی یعنی هوسش در تو نباشه !!
سوال من این بود ! ایا جایی از کار میلنگد ؟

قطره گفت...

دلمان " س شتر فیل خرس ک تریلی تانک هواپیما س " میخواهد :)))))

از نوع انرژی درمانی !

مرضی گفت...

ای جان.......
اون انرژی درمانیت منو کشته!!!!!!!!!
:)

قطره گفت...

این روزها که ما بیشتر با جسممون حال میکنیم نه به روحمون خوب باید خرجش رو هم بدیم دیگه ...

ناشناس گفت...

سلام دوست من . از وقتی رفتم کلاس داستان نویسی اعتماد به نفسم رو دادم و نوشتنم نمی یاد. خیلی هم ناراحتم . برام انرژی بفرست.
ممنون
برات آرامش و عشق آرزومندم.

پیوند گفت...

سلام دوست من . از وقتی رفتم کلاس داستان نویسی اعتماد به نفسم رو دادم و نوشتنم نمی یاد. خیلی هم ناراحتم . برام انرژی بفرست.
ممنون
برات آرامش و عشق آرزومندم.

گل نوش گفت...

تجربه اش را دارم هم خودش هم عكسش را

اریانا گفت...

اما من درکش میکنم... فقط توضیحش سخته

ناشناس گفت...

عزیزترین مثل همیشه..موشکافانه وعالی بحث رو باز کردی..و جواب دادی..مثل همیشه باهات موافقم..با همه اش!

نازلی گفت...

سلام رفیق..ترجمه اشو..یعنی اونچه ازش فهمیدمو.. نوشتم زیز کامنتت..

مرضی گفت...

خواستم بگم آپم...چندروزی نیااون ورا...پست زنونه ست....:)

فائزه گفت...

سلام---------------------_(/_\)
-------------------------,((((^`/-
------------------------((((--(6-/-
----------------------,(((((-,,----/
--,,,_--------------,(((((--\"._--,',;
-((((\\-,...-------,((((---\----`,@)
-)))--;'----`"'"'""((((---(------´´
(((--\------------(((------/
-))-|-----شاد باشين -----|
((--|--------.-------'-----|
))--/-----_-'------`t---,.')
(---|---y;---,-""""-./---/\--
)---/-.\--)-\---------`/--/
---|.\---(-(-----------\-\'
---||-----//----------\\'|
---||------//-------_\\'|ا

---||-------))-----|_\--||
---/_/-----|_/----------||
---`'"------------------\_|

خندیدن یک نیایش است

اگر بتوانی بخندی،آموخته ای که چگونه نیایش کنی

هنگامی که هر سلول بدن تو بخندد،هر بافت وجودت از شادی بلرزد،

به آرامشی عظیم دست می یابی!